نامههای پارسی ـ ١۷: «تاول ۴» از نصرت رحمانی
برنامهیی به تهیهکنندگی رضا اسپیلی در رادیو آگورا، نانتر؛ خوانش شعر ایرانی، اجرا به دو زبان فارسی و فرانسوی
رضا اسپیلی
موسیقی: فیلیپ گلَس، «نماهای بیرونی»
نصرت رحمانی (۱۳۰۸ـ۱۳۷۹) شاعر شهر است، شاعر تهران. زندگی در پایتخت با همهی گمشدگیها، تنهاییها و اغتشاشهایش در شعرهای او حضور دارد. دقیقتر بگویم او شاعر پایینشهر تهران است، شاعر «شهرنو» و میکدهها، مردمان مفلوک و محروم و بیفردای تهران. او از نخستین شاعران نسل خود است که واژههایی را که مردم کوچه و خیابان در زبان روزمرهشان استفاده میکنند وارد شعرهایش کرده است. شعرهایش را که میخوانیم زودی حس میکنیم که چیزی از زندگی روزمرهی خودمان را میبینیم. او دربارهی شعر و شاعری میگوید: «شعر یا شعر است، یا نیست. دنیای شعر و شاعری چون دنیای ورزشی نیست که به شعر درجهیک، نشان طلا، به شعر درجهدو، نشان نقره و به شعر درجهسه، نشان برنز بدهند. شعر درجه نمیشناسد، داور شعر یک شاعر بازنشسته چون مربی ورزش نیست. داور شعر حتا منتقدان و شعرشناسان نمیتوانند باشند. داور شعر یک ملت است، نسل پشت نسل!» او همچنین میگوید که آدم باید خیلی با خودش و اطرافش غیرصمیمی باشد که در چنین دورانی خصیصهی سیاسی بودن را از کارش کنار بگذارد (نقل به مضمون). نصرت رحمانی حتا در میان شاعران بزرگ همروزگارش شاعری یگانه به شمار میرود. او در نوشتههایش واقعیت تلخ و سیاه زندگی را به تصویر میکشد و چه بسا به همین خاطر است که شعرهایش جدی و تکاندهندهاند. شعر نصرت به قول ما ایرانیها شعر سینهسوختهها است، دردمندانی که فلاکت وضیعت بشری را نشانمان میدهند، چنان فلاکتبار که قلبمان را میسوزاند.
فهرست کامل برنامهها: