جنبش جلیقهزردها در فرانسه
ویدئویی نیمساعته در مورد شرایط شکلگیری و مطالبات جلیقهزردها
رضا اسپیلی
در ویدئوی نیمساعتهی زیر در مورد شرایط شکلگیری و مطالبات جلیقهزردها صحبت کردهام و از گمانم به آیندهی آن گفتهام.
دو محور اصلی بحث من اینهاست: ۱ـ جنبش جلیقهزردها بیش و پیش از هر چیز جنبشی است ضد نظام مالیاتی، و ۲ـ به تاثیر پدیدهیی به نام فرادستنشین شدن محلههای مردمی و کارگری (gentrification به زبان انگلیسی) در شکلگیری نارضایتیهای اجتماعی پرداختهام.
همچنین به این مساله اشاره شده که این جنبش که مشخصههای جنبشهای پس از خود را نمایندگی میکند حرکتی است خودجوش، مردمی، ناوابسته به احزاب سیاسی، و بدون رهبر و چهرهیی کاریزماتیک.
به تعبیر دیگر جنبشی است مترقی از این رو که در پاسخ به ضعف احزاب سیاسی از چپ و راست در حل مشکلات اجتماعی بهعلت فساد یا ریاکاری سیاسی، از وابستگی به هریک از آنها تن میزند و در دام تابعیت از رهبران احزاب سیاسی نمیافتد. درنتیجه رئیس و رهبر ندارد بلکه بهتدریج سخنگویان خود را بهطور طبیعی از دل خود پیدا میکند، امری که ریشههایش را میتوان در سنت انقلابی فرانسه یافت؛ آنجاکه دانتونها و روبسپیرها در جریان انقلاب تبدیل به سخنگویان بخشهایی از مردم فرانسه شدند.
جلیقهزردها که هر هفته شنبهها ــ این هفته هفدهمینبار ــ از شهرها و روستاهای دور و نزدیک به پاریس میآیند تا در شانزهلیزه، نماد مصرفگرایی سرمایهداری، و در میدانهای مهم شهر و سرشار از روح انقلابی و پرحادثه در تاریخ انقلاب فرانسه، میدان باستیل (باستیّ) و ریپوبلیک، گرد هم بیایند در عزم خود چندان راسخ هستند که به نظر نمیآید به این زودیها از شکستن شیشههای بانکها و مؤسسههای مالی و بیمه در یکی از پایتختهای سرمایهداری دست بکشند. اینکه میگویم سرشار از روح انقلابی به این خاطر است که تظاهراتی نیست که در پاریس برنامهریزی شود و از یکی از این دو میدان آغاز یا به آنها ختم نشود یا از آنها نگذرد، و تظاهرات اعتراضی در این چند ساله در پاریس فت و فراوان شکل گرفته است. در این ویدئو همچنین بهصورت اجمالی به نقش اندیشههای آنارشیستی و شکلهای خودگردانی که ریشه در سنت انقلابی فرانسه و فراتر از آن در جامعهی فرانسه دارند و بهعنوان مثال نقش محلی مانند بورس کار پرداختهام.
نسیم انقلاب اجتماعی تازهیی در دوران مدرن، اینبار علیه نظام مالیاتی و نظم کنونی سرمایه، علیه نظام حزبی لفاظ اما عملا ناتوان از حل مشکلات مردم، و شاید مهمتر از همهی اینها علیه شکلهای سازماندهی مسلط نبردهای مردمی که در یکصد سال گذشته بیشتر از طریق احزاب شکل میگرفت و یا شاید بتوان گفت مصادره میشد، در حال وزیدن است. احزاب سیاسی دیگر جایگاه و اهمیت خود را در سازماندهی مبارزهها و اعتراضهای اجتماعی از دست دادهاند، واقعیتی که خود نمیخواهند بپذیرند اما خب، با بیاعتنایی مردم و واپسزدهشدن، دیر یا زود مجبور میشوند خود را با این واقعیت اجتماعیِ تازه هماهنگ کنند. انقلاب اجتماعییی که آنطور که توماس پیکتی در کتاب سرمایه در سدهی بیستویکم اش نشان داد، علیه واقعیت تسلط یک درصدی ثروتمندان بر نودونه درصد دیگر میشورد.
واقعیت این است که همین حالا هم دیر است.
با سپاس از زانیار عمرانی بابت تهیهی این ویدئو و پوشش جنبش جلیقهزردها در فرانسه.