پرندهی زندانی
مایا آنجلو
برگردان: داوود صالحی
مایا آنجلو (۱۹۲۸- ) در استان میسوری آمریکا دیده به جهان گشود و در کانزاس بالید. او چکامهسرا، تاریخنویس، کارگردان، ترانهسرا، بازیگر، و آوازخوانی بیمانند است. از همان آغاز به تفاوت رنگ پیبرد. او کتابی دارد به نام پیش از آنکه بمیرم یک لیوان آب سرد به من بده که در ۱۹۷۱ برندهی جایزهی پولیتزر شد. در سال ۱۹۵۹ به درخواست دکتر مارتین لوترکیگ، رهبر جنبش سیاهان آمریکا، برای رهبری در همایش جنوب به شمال رفت. وی نخستین زن کارگردان سیاهپوست در هالیوود بود و جایزهی هنرهای زیبای انجمن آفریقا و آمریکا و عقاب زرین برای فیلمهای مستندش دریافت کردهاست. او هماکنون بهرغم سالمندی، در انجمن زنان آفریقا ـ آمریکا به کار مشغول است. شعر زیر از کتاب من میدانم چرا پرنده در قفس میخواند که در سال ۱۹۶۹ برندهی جایزهی ملی کتاب آمریکا شد برگزیدهشدهاست.
برای بهرام بیضایی که ندیده میشناسم اش
د. ص.
پرندهی آزاد جست میزند در آغوش باد
و در پایاب رود شناور میماند
تا دوردستها که رود در تنگنای درهها پیچ میخورد
شیب بالهای او
در آفتاب موج میزند به رنگ نارنجی
و آسمان را به پیکار فرامیخواند
اما پرندهیی که با غرور گام میزند
در قفس تنگ و تاریک خویش
گهگاه میتواند تر و خشک کند
سراسر نردههای بیدادگری را که از جهان اش جدا نمودهاند
بالهایاش را بریدهاند و
پاهایاش را به هم بستهاند
با این وجود گلو را میگشاید و آواز سرمیدهد
قناری قفس با بیم و هراس
از چیزهای ناشناس ترانه میخواند
با این وجود دلاش غنج میزند برای آرامش
و آوای غمناکاش
از فراز تپهیی در دوردست به گوش میرسد
ترانههای روشن را
برای پرندهی افتاده در قفس غمگنانه میخواند
پرندهی آزاد به نسیم ملایم شرقی دیگری میاندیشد
و فریاد شورانگیز بادهای سوداگر لطیف در سرتاسر درختان به گوش میرسد
کِرمهای چاق در سپیدهدم روشن چشمبهراهِ او بر روی چمن چرت میزنند
و سینه میگشاید بر بلندای آسمان که جایگاه او ست
اما پرندهی قفس ژرفای رویاها را تراش میدهد
و فریادهای او سایهیی از جیغ کابوسوار او ست
بالهایاش را بریدهاند و پاهایاش را در هم تنیدهاند
آنچنان که گلو میگشاید و آواز سرمیدهد
پرندهی زندانی با بیم و هراس
از چیزهای ناشناس
ترانه میخواند
با این وجود دلاش غنج میزند برای آرامش
و آوای غمناکاش از فراز تپهیی در دوردست
به گوش میرسد
او برای پرندهی زندانی
ترانهی رهایی را در گوش نسیم فریاد میزند.
پینوشت
ــ این شعر پیشتر در ماهنامهی نقدنو، سال سوم، شمارهی ۱۸، خرداد و تیر ۸۶ چاپ شدهاست.