rouZGar.com
مقوله‌ها نام‌ها فهرست برگزیده‌ها

برگزیده‌ها

هزاره‌یی می‌رود، هزاره‌ی دیگری می‌آید. زمان محدوده‌یی را که برایش ساخته‌ایم تا بپنداریم که تحت فرمان ماست به سخره می‌گیرد، اما همه این مرز را خوش می‌دارند و از آن در هراس‌اند. فرصت مناسبی است که سخنرانان با کلام آتشین از سرنوشت بشر بگویند و پیام‌آوران غضب خداوند پایان جهان و متلاشی شدن همه‌چیز را اعلام کنند، اما زمان با دهان دوخته، در جاودانگی و راز و رمز راه می‌پیماید.
این دنیای درهم برهم و دیوانه

بایگانی

سه شعر از محمد زندی

دو نیمکره

دو گور به فاصله‌ی دو شیر آب
به فاصله‌ی چند کاج زرد
به فاصله‌ی چند سنگ قبر

دو گور که زنی
سنگش را جارو می‌کشد مدام
شب‌ها و روشن با لباس سفید
و دو گور که مردی
روی سنگ خود
غسل می‌کند با لباس عریان

دو نیمکره در سرم
زنی جارو می‌کشد
مردی مدام غسل می‌کند

 

در امتداد چرخ‌ها

زیر چرخ‌ها پر می‌گشایم
که سرای راه را گرفته
و دری
که باز بسته می‌شود

تو که آغاز می‌شوی
خندانه
جانم را تازه می‌کنی

در امتداد چرخ‌ها
به وسعت جهان
غبار و مصیبت می‌نشیند
وخندانه‌ی تو
که باز می‌شوی و نمی‌شوی<

چه مستانه متن تو را
به رخ می‌کشم
ای باور نکردنی!

 

زیر سیگاری

نیمه شب
زیر سیگاری آبی
روی میز شیشه‌ای
روشن است
زیر سیگاری
ماهی شده
در آکواریوم میز
فلس هایش برق می‌زند
کاسه‌یی آب می‌نوشم
آبی‌های زیادی روشن می‌شود
دست‌های خودم را می‌گیرم
سردم است
تا رختخواب می‌روم
ماهی سیگار می‌کشد
روشن است

۱۳۹۰/۱۰/۱۰ :تاریخ انتشار
© 2019 rouZGar.com | .نقل مطالب، با "ذکر ماخذ" مجاز است

© 2023 rouZGar.com | کلیه حقوق محفوظ است. | شرایط استفاده ©
Designed & Developed by: awaweb