اینشتین؛ دانشمند، آزادیخواه، سوسیالیست
رضا اسپیلی
امسال مصادف است با یکصدوسیویکمین سالگرد تولد آلبرت اینشتین، دانشمند واضع نظریهی نسبیت در فیزیک و روشنفکر متعهد و آزادیخواهِ سوسیالیست.
این نابغهی پرتلاش که فرصت آن را داشت تا در بزنگاههای تاریخ بشری چون جنگهای اول و دوم جهانی و ظهور پدیدهی منفور فاشیسم زندگی کند، مترقیترین و پیشرفتهترین مواضع را در مقابل پدیدههای ضدبشری گرفت و از این روی به تمامی نقش دانشمند و روشنفکر متعهد را به نمایش گذارد و در تحکیم پایههایِ متعهدِ روشنفکری از سرآمدان روزگار خود شد. ما وقتی میگوییم نابغه، مراد خاصی داریم: برخی از مشاهیر و بزرگان جامعهی بشری را میتوان «برآیندهای» زمانهی خود دانست؛ اینان در جریان رشد و حرکت تاریخ که منجر به زایش جنبشهای خاص میشود ـ جنبشهایی که از بطن یک فرهنگ یا دیگری سر برون میآورندـ تبدیل به سخنگو و نماد آن جنبش میشوند، و این همه زادهی رشد اندیشه و خصلت ویژهی احترامبرانگیز آنان است. مثلاً مزدک، ابنسینا، ژانپل سارتر و از میان معاصران کسانی چون چامسکی، مزاروش و… از این دستهاند. زمانه در بستر فرهنگ، آبستن حرکتی است و اینان فراتر از همنسلان خود، توانا به هماندیشی با آن هستند. اما در میان بزرگان و مشاهیر، کسانی دیگر نیز وجود دارند که در اقلیت بهسر میبرند. اینان نه برآیند زمانهی خود که «استثنایی» بر زمانهاند. اینان روح زمانه را به خوبی درک کردهاند و به درستی حامل آناند؛ چیزی که در ظرفیت هر انسانی نمیگنجد و هر کسی تاب تحملِ برداشتن بار آن را ندارد. در این میان میتوان به خیام و رازی و کُپرنیک و مارکس اشاره کرد. بیگمان آلبرت اینشتین نیز از این زمره است. نظریهی نسبیت او که به راستی انقلابی در علم فیزیک بر پا کرد تا دههها برای بسیاری از بزرگترین فیزیکدانان نیز درکناشدنی بود؛ اما دانش بشری توانست به مدد همین نظریه، به اکتشافات فضاییِ پرارزش دست یازد و بسیاری پدیدهها را که تا پیش از آن، سبب شگفتیاش بود، تفسیر و تحلیل کند. نظریهی نسبیت اینشتین فراتر از اینها در فلسفه و علوم انسانی نیز آثار درخشانی از خود برجای گذارده است. آنگونه که آشکارا نگرش مسلط بر انسان امروز، نگرش نسبیتی است و آدمی هر روز بیشتر از پیش جزمها و دگمها را دور میریزد. از همین روست که دانشمند متعهدی چون او همگام با دیگر روشنفکرانِ مبارزی چون برشت و توماس مان، آلمان هیتلری را که نمایندهی درندهخویانهترین و سبعانهترین نسلکشی همهی دورانها و مأمور ویژهی سرمایهداری منحط و رو به زوال بود، به اعتراض ترک گفتند و لحظهیی از مبارزهی ایدئولوژیک و علمی با این پدیدهی شوم دست نکشیدند. چیزی که از تمام دستنوشتهها و آثار منتشر شدهی اینشتین هویداست همین وحدت در اندیشه و کنش و نظر و عمل است و این نکته، احترام و اعتبار او را نزد آزادیخواهان جهان صدچندان کرده است. او در آمریکا تبدیل به ملجاء و مأوای دانشمندان و حامی تمامی آزاداندیشانِ دربندِ فاشیسمِ ایتالیا و آلمان بود؛ نامههای او در دفاع از استادان دانشگاه و روشنفکران و دانشمندان این کشورها و در دفاع از آزادی بیان و همچنین مقالهی درخشان او دربارهی سوسیالیسم به نام «چرا سوسیالیسم؟» که در شمارهی نخست مانتلی ریویو به چاپ رسید همگی شاهدی هستند بر تعهد ژرف اخلاقی او در دفاع از شرافت پایمال شدهی بشری و مبارزه برای کسب آزادی و آزادگی انسان. مقالهی «چرا سوسیالیسم؟» که پس از گذشت دههها از انتشار آن، همچنان خواندنی و آموزنده است، سند معتبر و درخشانی است از بررسی علمی، آکادمیک و آزادیخواهانه از سوسیالیسم که مترادف واقعی آزادیخواهی و انساندوستی است.
همچنین ببینید: